پیش درآمد

«سبک زندگي» بيانگر ظهور پارادايم تحليلي نوين در عرصة علوم اجتماعي است. نگاهي به تاريخ علم‌الاجتماع نشان مي‌دهد که بخش معظمي از تاريخ آن در چارچوب پارادايمي رقم خورده است که در آن نقش عامليت و انتخاب عاملان در صورت‌بندي‌هاي اجتماعي در حاشيه قرار داشته است. در نيمة دوم قرن بيستم است که مفهوم سبک زندگي به‌عنوان رويکردي به واقعيت‌هاي اجتماعي ظهور مي‌کند که در آن، هويت فردي، آگاهي، اراده و انتخاب‌هاي عاملان به‌عنوان مرکز ثقل تبيين واقعيت‌هاي حيات انساني مطرح مي‌گردد.

در پارادايم کلاسيک، به‌ويژه، فعاليت‌هاي توليدي و جايگاه فرد در نظام توليد در ساختن هويت فردي و شکل‌بندي‌هاي اجتماعي داراي اهميت زيربنايي پنداشته مي‌شد، اما در رويکرد سبک زندگي، رفتارهاي مصرفي فرد نيز در شکل‌گيري هويت و صورت‌بندي‌هاي اجتماعي داراي اهميت تلقي‌ مي‌گردد. براساس رويکرد کلاسيک، تمام جنبه‌هاي زندگي اجتماعي بشر از روابط اجتماعي تا نظام ارزش‌ها، عقايد و کل ساختار نهادي جامعه، تحت تأثير فعاليت‌هاي توليدي تعيين مي‌شد. مفهوم بنيادي در اين رويکرد، مفهوم طبقة اجتماعي است؛ بدين معني که از اين منظر طبقة اجتماعي شرايط وجودي و سرنوشت افراد انساني را تعيين و مقدر مي‌ساخت. اين رويکرد که بر جبرگرايي ساختاري استوار بود و انتخاب عاملان را در برساختن هويت‌هايشان يکسره ناديده مي‌انگاشت، در رويکرد سبک زندگي به چالش کشيده مي‌شود.

مفهوم سبک زندگي جاي‌گزيني است براي مفاهيم تبييني نظير طبقة اجتماعي که برساختن هويت‌هاي فردي و اجتماعي را براساس اراده، انتخاب و ترجيحات افراد مطرح مي‌سازد. سبک زندگي را در يک صورت‌بندي ابتدايي مي‌توان مجموعه‌اي از شيوه‌هاي رفتاري يا انتخاب‌هاي الگومند تلقي کرد که افراد درصددند از طريق آنها تمايزات و تشابهات هويتي‌شان را ابراز نمايند. از اين منظر، نه‌تنها ساختن هويت اجتماعي و يا سبک زندگي، فرايند يک‌سويه و منحصراً محصول نهادهاي اجتماعي و عوامل ساختي، تلقي نمي‌شود، بلکه انتخاب و عامليت انسان شرط بنيادي تشکيل هويت اجتماعي دانسته مي‌شود. افراد با اشتراک فعالانه در حيات اجتماعي هويت‌هاي فردي و اجتماعي‌شان را آن‌گونه‌که خود مي‌خواهند، شکل مي‌دهند. ساخته شدن سبک زندگي مستلزم مشارکت فعال افراد به‌عنوان عاملان خلاق و انتخابگر است.

هرچند سبک زندگي براساس ترجيحات، ذائقه‌ها و انتخاب‌هاي افراد ساخته مي‌شود، و در آن افراد به دنبال تنوع و تمايزند، اين بدان معني نيست که سبک زندگي عاري از هرگونه الگومندي قابل تشخيص است. بلکه به‌عکس همين ويژگي الگومندي است که نوعي نظم در سبک‌هاي زندگي ايجاد مي‌کند و به‌عبارتي آن را تبديل به سبک يا شيوة خاص مي‌سازد. بنابراين سبک زندگي بايد ميان تعداد کثيري از مردم عموميت داشته باشد، وگرنه هيچ تفاوتي با طبايع فردي يا هوس‌هاي شخصي نخواهد داشت. سبک زندگي تجلي عيني و بيروني فرهنگ است که رابطة افراد با دنياي بيروني آنها را نشان مي‌دهد. افراد در زندگي روزمره‌شان از سبک‌هاي زندگي براي شناسايي و تبيين مجموعه‌هاي بزرگ‌تر هويت و وابستگي استفاده مي‌کنند. سبک زندگي وسيله‌اي براي تعريف ارزش‌ها، نگرش‌ها، رفتارها و در يک کلام هويت افراد است که اهميت آن براي تحليل‌هاي اجتماعي روزبه‌روز افزايش مي‌يابد. اهميت و رواج فزايندة مفهوم سبک زندگي در علوم اجتماعي، ناشي از اين واقعيت است که ابزارهاي مفهومي ديگر، نظير طبقه که متکي بر روايت‌هاي کلان از پديده‌هاي اجتماعي است، کارايي خود را از دست داده و ديگر نمي‌توانند گوناگوني و پيچيدگي‌هاي دنياي اجتماعي را توضيح دهند. ازاين‌رو، مفهوم سبک زندگي مناسب‌ترين ابزار تحليلي براي توضيح زيست جهان آدميان در جوامع پيچيدة امروزي تلقي مي‌شود.

زادگاه مفهوم سبک زندگي گفتمان غربي است. در اين گفتمان، سبک زندگي اغلب در چارچوب نوعي مصرف‌گرايي سطحي نمود يافته و به همين دليل به ابتذال کشيده شده است. در تلقي غربي، اين مفهوم نوعي زندگي مسرفانه، پرزرق‌ وبرق و تجملي را تداعي مي‌کند که بيشتر بر منطق چشم ‌وهمچشمي در مصرف کالا و مد استوار است. اما سبک زندگي در تلقي اسلامي به واقعيتي بنيادي اشاره دارد که زمينة غايي تمام مفهوم‌پردازي‌ها، تعاريف و روايت‌هاي فرهنگ و تمدن از آن سرچشمه مي‌گيرد. سبک زندگي، درحقيقت محتوا و روح عينيت‌يافتة فرهنگ و تمدن به شمار مي‌رود. ازمنظر اسلامي سبک زندگي نه به‌عنوان سيلان لجام‌گسيخته و مهار‌ناپذير اميال بلکه به‌عنوان شيوة سنجيده‌اي مطرح است که افراد از طريق آن به پرسش‌هاي اصيل وجودي خود پاسخ مي‌دهند. پرسش‌هايي از قبيل «من کيستم؟»، «از کجا آمده‌ام؟»؛ «آمدنم بهر چه بود؟» و «به کجا مي‌روم؟» پرسش‌هاي بنياديني هستند که تلاش برنامه‌ريزي‌شده براي پاسخ دادن به آنها سبک و شيوة زندگي انسان را تعيين مي‌کند. به‌عبارت‌ديگر، ازمنظر اسلامي، تلاش انسان براي يافتن راه‌حل‌هاي نظري و اتخاذ‌ موضع‌هاي عملي در قبال پرسش‌هاي وجودي، چارچوب مرجع سبک و شيوه‌هاي زندگي را رقم مي‌زند. بر همين اساس، مي‌توان گفت که سبک زندگي ازمنظر اسلامي مفهومي بنيادي و تمدن‌ساز شمرده مي‌شود؛ زيرا از دغدغه‌هاي اصيل و متعالي نشئت مي‌گيرد که در بنيادي‌ترين لايه‌هاي هستي انسان ريشه دارند.

اين تحقیق متکفل آن است که وجوه تمايز سبک زندگي در تلقي اسلامي را از برداشت‌هاي غالب غربي آن، که نوعي مصرف‌گرايي و پيروي از اميال لجام‌گسيخته را تداعي مي‌کند، روشن سازد. روش ما در استخراج ويژگي‌ها و شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي روش تحقيق کيفي از طريق مراجعه به متون ديني و استفاده از تکنيک تحليل محتواي کيفي براي استخراج شاخص‌هاست. اين پژوهش داراي دو بخش و مشتمل بر شش فصل است. در بخش اول که از سه فصل تشکيل يافته است، مباحث مفهومي و ادبيات نظري سبک زندگي را واکاوي مي‌کند. در فصل اول، مفهوم سبک زندگي و نسبت آن با ديگر مفاهيم مرتبط نظير فرهنگ، مصرف، ذوق و سليقه و… بررسي شده است. در فصل دوم، نظريه‌هاي سبک زندگي مرور شده‌ و انديشة متفکراني چون آدلر، وبلن، زيمل، وبر، بورديو و گيدنز که بيشترين نقش را در توليد و اشاعة مفهوم سبک زندگي داشته‌اند بحث و بررسي گرديده‌اند. فصل سوم به بازخواني انتقادي نظريه‌هاي سبک زندگي و اينکه چرا اين مفهوم در بستر فرهنگي متفاوت با جامعة اسلامي متولد شده و به‌کارگيري آن در توضيح و تبيين صور حيات اجتماعي مبتني‌بر انديشة اسلامي مستلزم چيست، اختصاص يافته است. مباني و مفروضات مادي‌گرايانة موجود در گفتمان غربي که در مفهوم سبک زندگي اشراب شده‌اند، در اين فصل واکاوي شده‌اند. بخش دوم که سه فصل ديگر نوشتار را در خود جاي داده، مربوط به اصول و شاخص‌هايي است که سبک زندگي اسلامي را از ديگر سبک‌هاي زندگي متمايز مي‌سازد. بحث دربارة تمايزات و مختصات ويژة سبک زندگي اسلامي در دو سطح انتزاعي يا اصول سبک زندگي و سطح انضمامي يا شاخص‌هاي سبک زندگي قابل طرح است. اصول سبک زندگي، به معيار‌هاي کلان و انتزاعي‌تري اشاره دارند که درمجموع، کليت سپهر حيات مطلوب و زيست‌جهان مؤمنانه ازمنظر اسلامي را معين مي‌کند. اين معيارهاي عام در فصل چهارم بررسي شده‌اند. شاخص‌هاي سبک زندگي که ناظر به معرف‌هاي عيني و انضمامي‌اند و در کنش‌ها و تعاملات روزمره قابل سنجش و اندازه‌گيري‌اند، در فصل‌هاي پنجم و ششم کانون توجه قرار گرفته‌اند. در فصل پنجم، همچنين ويژگي‌ها و مختصات بعد محتوايي سبک زندگي اسلامي کاويده شده و شالوده‌هاي فکري و عاطفي آن مشخص گرديده‌اند. در فصل ششم نيز شاخص‌هاي بعد صوري سبک زندگي که در قالب رفتار نمود مي‌يابند، از متون ديني استخراج شده‌اند. برخلاف تلقي رايج که سبک زندگي را اغلب در رفتارهاي مصرفي افراد منحصر مي‌شمارد، در اين نوشتار سبک زندگيْ مفهومي جامع متضمن تمام وجوه حيات اجتماعي انسان دانسته شده است. به همين دليل، نه‌تنها شناخت رفتار مصرفي افراد، بلکه رفتار‌هاي توليدي آنها نيز در صورت‌بندي سبک‌هاي زندگي‌شان نقش دارد.

در پایان لازم است یادآوری گردد که این پژوهش بر اثر تلاش‌های جمعی از محققین و حمایت‌های بی‌دریغ مسئولین و اعضای هیأت علمی مرکز پژوهشی کاربردی اقتصادی اجتماعی قدر به ثمره نشسته است. به همین خاطر یادآور می‌شود که غنای علمی و چارچوب کلّی این اثر مرهون اندیشه‌های استاد محترم دکتر سید حسین شرف الدین (عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی«ره») می‌باشد. مضاف بر آن‌که اگر حمایت‌ها و دلسوزی‌های ریاست محترم مرکز مذکور، جناب حجت الاسلام دکتر سید محمد کاظم رجایی، نبود، به یقین این تحقیق به فرجام منتهی نمی‌شد و به چاپ نمی‌رسید. به همین خاطر شایسته می‌بینیم که از این بزرگواران و همکاران عزیزی که در تحقق این اثر مجدّانه کوشیدند مراتب امتنان و سپاس خویش را اعلام نمائیم و از عموم صاحب‌نظران و اندیشوران محترم درخواست می‌نمائیم که با نقد و بررسی عالمانه خویش، سهم مؤثری در غنای اثر به عهده بگیرند.